با توجه به رنج بالایی که جنگ طلبیهای آمریکا در افغانستان برای مردم این کشور به ارمغان آورده است ، میتوان به جرئت گفت که اکنون پس از گذشت بیشتر از دوازده سال وضعیت اقتصادی ، اجتمائی ، امنیتی و مهمتر از همه سیاسی آمریکا روبه افول و نزول در حرکت است ، سیل اجساد هلاک شده در نتیجهء حملات طالبان و مهمتر از آن حملات سبزها بر آبی ها ، باور و اعتقاد شکست و ناکامی آمریکا در جنگ افغانستان در بین تمام اقشار جامعه و بیشتر از آن خود سیاستمداران و کسانی که آغازگر و بانی این جنگ و تجاوز بودند را به یقین کامل مبدل کرده است.حال آنکه یکی دو سال از زمان خروج عساکر آمریکایی از افغانستان باقی است و مسلما شمار قربانیان این جنگ باز هم در حال افزایش است وخواهد بود.
مدتهاست که جنگ افغانستان دیگر تنها به جنگ بوش معروف نیست باراک اوباما نیز از زمان ورودش به کاخ سفید بیش از هزار نامه تسلیت برای خانوادههای قربانیان این جنگ را امضا کرده است . همچنین نسبت به شمار بالای مجروحان روحی و روانی این جنگها و مشکلات فراوانی که بعد از برگشت از جنگ دارند میتوان از نظر مالی نیز این جنگ برای آمریکا یک چالش بزرگ خواند. بر اساس آمار اعلام شده از طرف مجلس آمریکا هزینههای مستقیم برای ارتش تا به حال بیشتر از هفصد میلیارد دالر بوده است. با وجودی که اوباما اعلام کرده است تا پایان سال ۲۰۱۴ میلادی از افغانستان عقب نشینی خواهد کرد اما بازهم تعداد نامحدودی از نیروهای امریکائی در افغانستان باقی خواهند ماند. به این ترتیب این هزینهها از جنگ جهانی دوم هم فراتر خواهد رفت.
به اعتقاد یکی از کارشناسان آمریکایی پروژه جنگ با تروریزم آمریکا به صورت غیر مستقیم در ایجاد بحران مالی آمریکا نقش موثری داشته است و یقینا بدون این جنگ، اقتصاد آمریکا امروز شرایط بهتری داشت.
اوباما علاوه بر هزینههای مالی و انسانی جنگهایی که سلفش به راه انداخته است باید یکی دیگر از عواقب این جنگها را نیز تحمل کند و آن این که این جنگ مانع حرکتهای اصلاحی بزرگ در خود جامعهء آمریکا میباشند.
یکی دیگر از هزینههای گزافی که آمریکا به واسطه راه انداختن، این جنگهای ناپایان پرداخت کرده است اینست که حکومت بوش به اسم امنیت ملی با به راه انداختن این جنگ آزادی شهروندی خویش را خدشه دار کرد. این روند با کنترلهای شدید در فرودگاههای آمریکا آغاز شد. با وجود اینکه شک و تردیدهای زیادی در این باره وجود داشت اما این کنترلها به مرور در این کشور شدیدتر شد. از طرف دیگر آزادیهای جامعه آمریکایی تحت مبارزات این کشور به اصطلاح تروریسم دیگر برای همه اعتبار ندارد. نه تنها زندانیان گوانتانامو همچنین زندانیان متهم به ترور در آمریکا از حق یک محاکمه عادلانه محروم هستند و شکنجه به عنوان یک تکنیک بازجویی در مورد آنها به کار گرفته میشود.
در مجموع براساس نمونههایی که از رسانههای آمریکایی ذکر شده است، در یک دهه گذشته به رغم هزینههای بسیار هنگفتی که توسط دولت آمریکا صرف شده و مهمتر از آن جان صدها هزار انسان بیگناه اعم از زن و مرد، پیر و جوان و کودکان که از بین رفته و میلیونها انسان که دچار معلولیتهای شدید جسمی و شوکهای روانی و بیخانمان شدهاند، شکستها و ناکامیهای آمریکا بسیار بیشتر از موفقیتهای این کشور بوده است.
رسانهها و مؤسسات فکری آمریکایی کمتر به حجم وسیعی از شکستها و ناکامیهای آمریکا در خارج از آمریکا اشاره میکنند ولی حقیقت امر اینست که بر اثر اتخاذ سیاستهای جنگ طالبانه، جانبدارانه و یک جانبه گرایانه و همچنین بیتدبیری دولتمردان آمریکا، روز به روز جایگاه این کشور متزلزلتر و وجههاش مخدوشتر و روند افول این قدرت جهانی نیز سریعتر میشود.
به این ترتیب حکومت اوباما نیز هیچ تغییری در روند مبارزات نادرست به اصطلاح ضد تروریستی سلفش بوش ایجاد نکرد.حدود دو سوم همه آمریکائیها بر این عقیدهاند که سربازان آمریکایی باید هر چه سریعتر از افغانستان خارج شوند.
با توجه به نارضایتی روزافزون سیاستمداران آمریکایی به جنگ افغانستان ،”جوئه منشین” یکی از نمایندگان دموکرات آمریکا در این باره اظهار داشته که حالا زمان آن است که کشور خود را بازسازی کنیم نه افغانستان را.
حدود یک دهه است که آمریکا در حالت جنگ دائمی قرار گرفته و در این مدت نه تنها چیزی در خارج بدست نیاورده بلکه اقتصاد و حقوق شهروندی مردم این کشور را نیز در معرض تهدید قرار داده است.
درگیریهای نظامی آمریکا و جنگطلبیهای کاخ سفید این کشور ثروتمند را از نظر مالی درمانده کرده و از نظر قدرت جهانی نیز در وضعیت بسیار بدتری از زمان قبل از شروع این جنگ قرار گرفته است.
اولین دهه قرن بیست ویکم را باید به عنوان پایان دوران آمریکایی یاد کرد.