بديهي است هر تفكر و مذهبي كه بخواهد بر اخلاقيات، عادات و انديشه هاي يك ملت رسوخ كند و آن ملت را از خوي ها و اعتقادات قبلي جدا نمايد، محتاج بسترسازي براي رسيدن به اين اهداف و خنثي سازي مقاومت هاي احتمالي است.
بدين شكل كه اگر همه ي لوازم تهاجم فرهنگي از قبيل: تفكر، ابزار و روش انجام كار فراهم شود، ولي شرايط و بستر مناسبي كه بتواند اينها را به كار گيرد، وجود نداشته باشد، در واقع همه ي تلاش هاي قبلي عقيم ميماند، و برعكس، چنانچه بر اثر عوامل متعدد، بستر و شرايط مناسب و مساعد وجود داشته باشد، يا به وجود آورده شود، ديگر جلوگيري از نفوذ تفكر بيگانه و پيشگيري از مسخ فرهنگ خودي بسيار مشكل خواهد بود. در اين مقاله مجال تفصيل بيشتر اين موضوع نيست؛ لذا به برخي از موارد مهمي كه موجب پذيرش و تقويت فرهنگ مهاجم مي شود اشاره مي كنيم:
1. مشكلات و كاستي هاي اقتصادي و اجتماعي؛
2.عدم برنامه ريزي دقيق فرهنگي و غفلت مسئولين در اين خصوص؛
3.فقدان توليدات فرهنگي و هنري كافي و متناسب با فرهنگ بومي؛
4.كم توجهي زنان به جايگاه والاي خود؛
5.ضعف هاي موجود در خانواده، مدرسه و جامعه؛
در بررسي دلايل طرح و پذيرش فرهنگ غربي مباحث بسياري در چندين دهه ي گذشته صورت گرفته است. عده اي نقش عوامل خارجي را در نفوذ فرهنگ غرب بسيار برجسته دانسته و در مقابل، عده اي ضعف فرهنگ ملّي را زمينه ساز نفوذ فرهنگ بيگانه عنوان كرده اند.
ضعف و نارسايي عناصر فرهنگ ملي و بومي، نبود سازماني مناسب براي گسترش فعاليتهاي فرهنگي، بي توجهي به عنصر تغيير در سطح بين المللي، تغيير چهره ي دشمن و دخالت ديگرگونه و جدي او در شرايط داخلي.
رشد گروه جديد از نخبگان كه عموما افكار و آراي آنان ريشه در حوزه ها و مكاتب فكري و فرهنگي مطرح در غرب دارد، وجود مكاتب و نظريات جديد، برخورد با فرهنگ در قالب تهاجم فرهنگي، سياسي و اقتصادي، بازياب و توسعه ي فرهنگي غرب، رشد و افول ماركسيسم، استقلال كشورهاي جديد در جهان سوم و… همه عوامل مؤثر در برخورد فرهنگها و درنهايت، زمينه ساز غلبهي فرهنگ غرب بر فرهنگ ملّي كشورهاي جهان سوم بوده است .
بيترديد امروزه اكثر كشورها در پي آن هستند كه راهكارهايي بينديشند تا از تخريب و تضعيف فرهنگ خود از طريق رسانه هاي همگاني هدايت شده توسط غرب بكاهند؛ هرچند كسي منكر اين واقعيت نميتواند باشد كه در دنياي امروز، كشورها نميتوانند ديواري به دور خود بكشند و از برخورد فرهنگ جامعه ي خود با فرهنگهاي بيگانه، در امان باشند، زيرا رسانه هاي همگاني جهان همچون ماهواره ها و تكنولوژي اينترنت، مردم دنيا را در جريان آخرين پيشرفتها، مدها، ساخته ها، هنرها و غيره قرار ميدهند. اگر فرهنگ جامعه اي توان خود را از دست بدهد و اگر مردمي از فرهنگ خود گسسته شوند، قدرت درست انديشيدن از آنها سلب ميگردد و در اين درياي ارتباطات غرق ميشوند.
اگر ظرف مدت دو سال، جامعه ي شوروي سابق به كلي دگرگون ميشود و رسانه ها و كانالهاي تلويزيوني امريكايي و اروپايي چنان فرهنگ آن را در هم مي كوبند كه آثار نويسندگان و هنرمندان بزرگ روسيه به كلي فراموش ميشود و الگوهاي غرب مقبوليت مييابند، بيشتر به اين دليل است كه پيش از آن، فرهنگشان صلابت و ايستادگي خود را از دست داده بود. ما معتقديم فرهنگ اصيل اسلامي و تعصب مذهبي، همچون درخت تنومندي در ذهن و قلب مردم مسلمان اين مرز و بوم ريشه دوانيده است و طوفان “تهاجم فرهنگي” به راحتي نميتواند اين درخت را از جاي بركَنَد، اما نبايد از تكانهاي گاه و بيگاه آن كه ميوه هاي نارسيدهرا سرنگون ميسازد غافل بود؛ لذا شناخت راههاي مقابله با تندباد تهاجم بسيار حايز اهميت است.