تناقضگويي و عوامفريبي، كار جديدِ مقامات ايالات متحده نيست. مقامات اين كشور گاهي چنان دروغهاي بزرگي را تحويل مردمِ خود ميدهند كه آدم به حكومت كشورِ خويش شُكر ميكند.
اخيراً يكي از اين نمونه دروغهاي بزرگ، طبق معمول، از زبان باراك اوباما شنيده شده است. او در سخنرانيِ اخيرخود در جمع هوادارانش گفت: جنگ عراق به پايان رسيد، جنگ افغانستان هم در حال تمام شدن است. استراتژي جنگيِ ما در افغانستان موفق بود و طالبان شكست خوردهاند. القاعده از هم متلاشي شده و اسامه بن لادن نيز كشته شده است.
اينها صحبتها، گيرايي بسيار خاصي براي مردم ايالات متحده دارد، آنهم وقتي كه از زبان رييسجمهور محبوبِ كنونيشان آن را ميشنوند. ترديدي نيست كه شمار زيادي از مردم عامه، فريب اين سخنان چرب و نرم و به دور از واقعيت آقاي اوباما راخوردند و صندوقهاي وي را از آراي خود پر كردند؛ اما اين سخنان را آگاهان امور، جامعۀ ملل، نهادهاي جامعة مدني و افراد مستقل و ناظر باور نخواهند كرد.
آقاي اوباما حق داشت كه كارزار تبليغاتي خودرا راه مي انداخت و در آن به سودِ خود راي جمع مي كرد؛ اما نه به قيمت فريب مردم جهان. او هم به مردم كشور خودش دروغ گفت و هم به مردم افغانستان. پرسش اينجاست كه او از كدام پيروزي و راهبرد موفق جنگي در افغانستان حرف ميزد؟
راهبرد جنگي ايالات متحده يكي از ناكامترين روشها در امر مبارزه با تروريسم در افغانستان بوده كه حتا نتيجۀ بالعكس هم داشته است. زيرا تا پيش از تطبيق اين راهبرد جنگي، طالبان و تروريسم در افغانستان تقريباً در حال نابودي بودند؛ اما با روي كار آمدن باراك اوباما، طالبان دوباره تجديد قوا كردند و تمام روند ثباتآوري را با چالش مواجه ساختند.
اگر اين راهبرد واقعاً كارآمد بوده، پس پروسۀ صلح و مذاكره با طالبان، اعمال ديروقت فشار بر پاكستان و خروج زودهنگام نيروهاي ناتو چه است كه از سوي كاخ سفيد و متحدانش روي دست گرفته شده است؟
ظهور دوبارۀ طالبان در اثر سياستهاي اشتباه و همان راهبرد غلط جنگي باراك اوباما بود كه به يُمن حكومت ناكاراي آقاي كرزي، در افغانستان عملي شد. راهبرد جنگي ايالات متحده درست زماني مطرح شد كه بهتر بود بر پاكستان به عنوان حامي و مولد تروريسم در منطقه، فشار وارد ميشد. اما اوباما همواره به فرستادن نيروي زميني بسنده كرد، كه عملاً جنگ پارتيزاني را در افغانستان تقويت كرده است. فقط زماني كه آگاهان نظامي ايالات متحده، ناكامي اين روش را تشخيص دادند، جسته و گريخته انگشت مقامات ايالات متحده به سوي پاكستان دراز شد كه آن هم سود چنداني نداشته است.
واقعيت آن است كه ايالات متحده، قضية افغانستان را نيمهكاره رها كرده درحاليكه نه طالبان شكست خوردهاند و نه القاعده مضمحل شده است. ادعاهاي اوباما فقط براي تبليغات انتخاباتياش بهكار ميآمد. زيرا همه ميدانند كه تنها كشته شدن اسامه بن لادن، محو تروريسم در منطقه نيست و راهبرد جنگي اوباما در افغانستان، به بنبست رسيده و پروسۀ گفتوگوهاي صلح نيز به عنوان گزينة گريز از بدنامي و شكست براي ايالات متحده طرح شده است.
اوباما در حالي از پيروزي دم ميزند كه پاكستان كماكان در موضع قبلياش (حمايت از تروريسم) حضور دارد. آمار تلفات ملكي و نظامي در افغانستان به مراتب بيشتر از سالهاي ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ شده است. نه تنها طالبان به يك نيروي قوي مبدل شدهاند، كه برخي از گروههاي خُرد و ريزِ ديگر مانند حزب اسلامي نيز تجديد قوا كردهاند. اما در مقابل، نيروهاي امنيتي افغانستان از سوي ايالات متحده نه تجهيزِ كافي شدهاند و نه هم آموزشِ صحيح ديدهاند. بنابراين، حكومت افغانستان عملاً از عهدۀ تامين امنيت و دفاع از مردم افغانستان برنميآيد.