نگاه خيلي گذرا به دوازده سال گذشته، نشان ميدهد كه ايالات متحده و ناتو دليل لشكركشيشان به افغانستان را كه همانا تحكيم دموكراسي و رعايت حقوق بشر ذكر شده بود و حكومت طالبان در افغانستان آن را به مخاطره انداخته بودند، فراموش كردهاند.
زيرا دوازده سال كار و عرقريزي براي بهوجود آمدن اين مهم، سرانجام به جايي منتهي ميگردد كه امروز گويا همان طالبانِ ناقض حقوق بشر و مخالف دموكراسي، به صحنة قدرت بازميگردند.
در ماههاي پسين، نخستين چراغهاي سبز را حكمتيار – با گذشته بسيار واضحي كه دارد – روشن كرد تا نشان دهد كه مايل است به صحنه برگردد. پس از آن، شوراي عالي صلح با ابتكار جديد خود هشت تن از زندانيان طالب را از زندانهاي پاكستان رها كرد كه عامل مهم انهدام مجسمههاي بودا در باميان نيز در ميان آنها بود. پاكستان و افغانستان هر دو متعهد شدهاند كه همۀ زندانيان سياسي طالبان را از زندانها رها سازند؛ چنانكه در گذشته دهها نفر از آنان را رها كرده بودند بيآنكه پرسشي از طرف واقعي آنان كه مردم است، صورت گرفته باشد.
بهرغم آنكه جناب كرزي بارها تاكيد كرده؛ تنها آن عده از طالبان به افغانستان برخواهند گشت كه متهم به نقض حقوق بشر نشده باشند؛ اما ديده ميشود كه چنين حرفي فقط بهخاطر فريب مردم بر زبان آمده و هيچگاه جنبة عملي نداشته و نخواهد داشت.
بيم آن ميرود كه ايالات متحده و ناتو سعي بر آن دارند كه به هر طريقي جنگ افغانستان را پايانيافته تلقي كنند. خستهگي ممتد مردم كشورهاي عضو ناتو از جنگ افغانستان، اين اجازه را به دولتهاي آنان ميدهد كه از فاجعهيي كه در افغانستان جاريست، چشم بپوشند.
حكومت افغانستان در اثر تزريق افكار تماميتخواهانۀ قومي از سوي حلقاتي معين در داخل، دست به ابتكاري زد كه تا كنون هيچ منطقي را برنميتابد. اين ابتكار كه همانا كشاندن مخالفان مسلح و ناقضان حقوق بشر به نظام بود، تا هنوز جريان دارد و نشانههايي در دست است كه به زودي محقق ميگردد.
پاكستان با نشان دادن رغبتِ خود به برنامههاي حكومت افغانستان، روند اين فاجعۀ بزرگ را تسريع كرده و خود را يك قدمِ ديگر به اهدافِ خويش نزديكتر ساخته است. بديهيست كه رهايي طالباني كه همواره در پي تضمينِ منافع پاكستان در افغانستان بودهاند، براي تقويت جبهۀ آنان و بهدست آمدن هرچه بيشتر منافع پاكستان مفيد است؛ اما حكومت افغانستان آن را نشانۀ سعادت پنداشته و منتظر برگشت كامل طالبان است.
پرسش اصلي كه همواره در جريان اين روند وجود داشته، همانا پرسيدن نظر مردم دربارة بازگشت طالبان به نظام افغانستان بوده كه هنوز هم پابرجاست و حكومت بهرغم دانستن ديدگاه مردم، سعي داشته كه مسأله را مسكوت بگذارد. شمار زيادي از اعضاي جبهۀ مقاومت كه ديروز با طالبان و حكمتيار جنگيده بودند، بر بنياد منافع شخصي شان امروز دوشادوش حكومت به روند اين ادغام ناسنجيده كمك ميكنند و توجيهات راست و دروغي را تحويل مردم ميدهند.
بخش ديگري از مقاومتگران كه با برنامههاي حكومت مخالفاند و از بيرون بازي را تماشا ميكنند، بهرغم انتقادها و مخالفتهاي زيادي منفعل و خسته دست زير الاشه نشستهاند و هيچكاري از دستشان برنميآيد.
نهادهاي مدافع حقوق بشر در افغانستان كه هر از گاهي در برابر حادثات جنايي جبهه ميگيرند، تا جاييكه توان داشتهاند، از احرازِ موقف در برابر اين فاجعه حذر كردهاند و شمار زيادي از آنها به پخش اعلاميههايي اكتفا نمودهاند؛ در حالي كه ميطلبيد تظاهرات گسترده و يا موقفگيريهاي مستحكم در برابر اين قضيه داشته باشند. دريافت آن است كه منابع تمويلِ اين نهادها خود در اين پروسه دست دارند و اجازه نميدهند كه سياستهاي كلي كشورهاي آنان، با چنين مخالفتهايي برهم بخورد.
بنابراين، به نظر ميرسد كه تمامِ غوغاي دوازدهسالۀ دموكراسي در افغانستان، قصۀ مفتي بوده كه فقط بهخاطر رسيدن به منافع برخي از كشورها علم شده بود. در اين ميانه، حكومتي كه به دست گروهي از منفعتطلبان افتاده است، سود همان كشورها را در نظر دارد. نه تنها آن گروه، كه بسياري از نهادهاي موسوم به جامعۀ مدني و حقوق بشر، خاموشانه قضايا را پيگيري ميكنند، در حالي كه مردم افغانستان نگاههاي نگران به اين پرسش اصلي دارند: آيا دوباره به عقب برميگرديم؟