به باور كارشناس روس، عدم كنترل كابل بر اوضاع سياسي و امنيتي افغانستان، بحث ايجاد مناطق حائل بين اين كشور و آسياي مركزي را براي روسيه و كشورهاي منطقه مهم خواهد كرد.
طي ماههاي اخير بحث ايجاد مناطق حائل بين كشورهاي آسياي مركزي و افغانستان در ميان محافل سياسي و كارشناسي منطقه به صورت جدي مورد توجه قرار گرفته است.
بيش از ۲ ماه پيش با توجه به سفر غيررسمي ژنرال عبدالرشيد دوستم به قزاقستان و ازبكستان و ديدارهاي وي با مقامات سياسي و امنيتي اين كشورها، كارشناسان و رسانههاي گروهي يكي از اهداف اين سفر را جلب حمايت آستانه و تاشكند از ايده ايجاد مناطق حائل در شمال افغانستان دانستند.
بر اساس اعلام منابع روسي، در نشست ۲ هفته پيش وزراي دفاع سازمان همكاريهاي شانگهاي در شهر خجند تاجيكستان نيز بحث ايجاد مناطق و يا شبهدولتهاي حائل در نوار مرزي افغانستان با آسياي مركزي مورد بحث و بررسي قرار گرفته است.
خبرنگار منطقهاي فارس در دوشنبه، ضمن گفتوگو با «الكساندر كنيازف» كارشناس سياسي روس، دليل توجه مسكو و كشورهاي آسياي مركزي نسبت به اين موضوع را جويا شد.
كنيازف گفت: آينده مبهم افغانستان روسيه و كشورهاي آسياي مركزي را به فكر تهيه راهكارهايي انداخته است تا بتوانند آسيبپذيري خود در برابر نفوذ و تاثير نامطلوب تحولات افغانستان را كاهش بدهند.
يكي از سناريوهايي كه براي آينده نه چندان دور افغانستان قابل پيشبيني به نظر ميرسد، تقسيم اين كشور به «جزائر» قومي- سياسياي ميباشد كه بين خود در تقابل و حتي رويارويي قرار خواهند داشت. از اين نظر بعيد است كه نتايج انتخابات جديد رياست جمهوري افغانستان بتواند از وخامت اوضاع و حساسيت مسائل قومي- سياسي بكاهد. اصل بحث به آن برميگردد كه طي دهههاي اخير رشد روند خودشناسي نخبگان سياسي اقليتهاي ملي و قبل از همه تاجيكها، با تلاشهاي نخبگان سياسي پشتون براي حفظ و تقويت برتري سياسي، اقتصادي، ايدئولوژي و… در تقابل آشتيناپذير قرار گرفته است.
وي ادامه داد: با اين وضع افغانستان كشوري مركب از تنظيمها و به عبارت ديگر مجموعي از گروههاي مستقل سياسي- نظامي باقي خواهد ماند. تا حدود زيادي منطقهگرايي كه داراي ريشههاي تاريخي در اين كشور ميباشد طي دهههاي اخير بيشتر رشد كرده است. از اين جاست كه بر خلاف آموزههاي اسلامي، تنظيمهاي افغاني بهصورت عمده بر مبناي تعلق قومي شكل گرفتهاند. در دهه 90 نيز شرايط مشابهي بهنظر ميرسيد: طالبان پشتوني در ابتدا و بهخصوص در اواخر دهه يادشده بيش از آنكه يك جريان افراطي مذهبي باشند، جريان قومگراي افراطي بودند.
بر اين اساس؛ نيروهاي ضد طالبان نيز بهطور عمده بنا بر تعلق قومي شكل گرفتند: «جمعيت» تاجيكها، «جنبش» ازبكها، «حزب وحدت» هزارهها و… عرض وجود كردند.
سابقه شبهدولت دوستم و احتمال احياي آن
وي در كنار تعلق قومي بحث وابستگي منطقهاي را نيز براي گروههاي افغاني مهم خواند و تصريح كرد: علاوه بر تعلق قومي، اين گروهها تا حد زيادي داراي به اصطلاح هويت منطقهاي نيز ميباشند كه باز هم به بحث اسكان اين يا آن قوميت در محل خاص ارتباط پيدا ميكرد. اين بود كه در سال 1996 ژنرال «عبدالرشيد دوستم» در مناطق ازبكنشين شمال افغانستان (جوزجان، سرپل، تاشقورغان، فارياب و تا حدودي بادغيس و بلخ) عملا يك دولت مستقل ايجاد كرد.
وي ادامه داد: در پايتخت آن دولت كه شهر «مزار شريف» دانسته ميشد كشورهاي نظير روسيه، ازبكستان، ايران، تركمنستان و پاكستان نمايندگيهاي سياسي داشتند و حتي وزارت امور خارجه دوستم نيز فعال بود. اين همه در حالي اتاق افتاده بود كه رسما در شهر «طالقان» دولت برهانالدين رباني موجود بود كه عليرغم چنين يك شرايطي نوع رفتار كشورها به نوعي مشروعيت شبهدولت دوستم را تائيد ميكرد.
كنيازف در بخش ديگري از گفتوگوي خود با فارس به سابقه علاقهمندي روسيه و آسياي مركزي نسبت به موضوع ايجاد مناطق امن مرزي در شمال افغانستان پرداخت و گفت: ايده ايجاد يك منطقه حائل در شمال افغانستان براي كشورهاي آسياي مركزي حرف جديدي نيست.
در اواخر سالهاي 1920 تضعيف قدرت مركزي در افغانستان باعث شده بود تا ديپلماسي شوروي و نهادهاي تجارت خارجي آن فعاليتهاي خود در مناطق هممرز اين كشور را تشديد كنند. اولين اقدام در اين زمينه صدور مصوبه دفتر آسياي ميانه كميته مركزي حزب كمونيست شوروي مورخ 22 آوريل سال 1929 بود كه در آن از جمله گفته ميشد: «…مطمئنترين ابزار دستيابي به تحقق اهداف مورد نظر، توسعه روابط اقتصادي و قرار دادن ولايتهاي شمالي افغانستان در مدار تجارت شوروي ميباشد».
اجراي اين مصوبه در آن موقع به طور نسبتا سريع به عاديسازي اوضاع مناطق افغاني هممرز با آسياي ميانه شوروي كمك كرد.
پراكندگي مديريت مناطق افغانستان
كنيازف با بيان اينكه وجود جزائر قومي- سياسي امروز يك واقعيت انكارناپذير افغانستان ميباشد، تصريح كرد: امروز برخي از تحليلگران افغان و از جمله «عزيز آريانفر» كارشناسان سياسي و مدير سابق مركز مطالعات استراتژيك وزارت امور خارجه افغانستان، وجود «قندهار بزرگ» را به عنوان جزيره قومي- سياسي از واقعيات غير قابل انكار ميداند. در حقيقت فضايي از ولايت «زابل» تا «كنر» به طور ثابت تحت كنترل طالبان بوده و در اين رابطه انتظار نميرود كه در سالهاي نزديك وضعيت بتواند دستخوش تغيير شود.
غرب افغانستان و حداقل ولايت «هرات» زير نظر محمد اسماعيلخان و شمال شرق كشور تحت كنترل گروه متعلق ب همرحوم برهانالدين رباني رئيس جمهور پيشين اين كشور باقي خواهد ماند.
وي ادامه داد: همچنين هيچ دليلي براي ترديد نسبت به موقعيت ثابت عطا محمد نور والي بلخ در بخش مركزي افغانستان وجود ندارد. در صورتي كه دكتر عبدالله وزير امور خارجه پيشين افغانستان بتواند رئيس جمهور اين كشور شود پس شكل گرفتن ائتلافي ميان كابل و مزار شريف و همچنين شمال شرق اين كشور بعيد نخواهد بود كه به معناي ايجاد يك نوع شبهدولتهاي ضد طالباني (و تا حدودي ضد پشتوني) مرتبط به هم در امتداد مرزهاي شمالي ميباشد.
نقش «دوستم» با ابهام مواجه شده است
اين كارشناس روس با در نظر گرفتن احتمال تحقق سناريوي فوق، گفت: چنانچه اين سناريو وارد مرحله اجرايي بشود، تا حدي وضعيت شمال غرب افغانستان و نقش آتي سياسي ژنرال دوستم ناروشن باقي خواهد ماند. به اعتقاد «رفيق سيفولين» مشاور پيشين رئيس جمهور ازبكستان، در صورت وخامت اوضاع افغانستان و قرار گرفتن اين كشور در مسير فروپاشي و تبديل بهجزائر با هم درگير، منطقه تحت كنترل ژنرال دوستم نقش حائل (بافر) براي آسياي مركزي را خواهد داشت.
به باور وي، دوستم به عنوان يك سياستمدار داراي جهتگيري سكولار از مواضع متعادل پيروي ميكند كه اين موضوع مورد تائيد كشورهاي آسياي مركزي ميباشد.
اما كنيازف تحقق اين امر با محوريت نقش دوستم را در آينده تا حدي بعيد دانست و در اين رابطه بهدلايلي اشاره كرد: بر اساس اطلاعي كه از برخي از منابع موجود در كابل ميرسد ژنرال دوستم جهت درمان در استانبول بستري بوده و وضعيتش نيز نگرانكننده عنوان ميشود. در حالي كه تحولات سياسي افغانستان از آهنگ بسيار سريعي برخوردار است عدم حضور دوستم در كشور به معناي تشديد رقابتهاي ميان رهبران ازبكي و افزايش ميزان اختلافات در اين منطقه ميباشد. علاوه بر مبهم بودن شرايط جامعه ازبك تبارهاي افغانستان، فعال شدن تركمنها نيز ميتواند منجر بر تشديد اوضاع در شمال غرب اين كشور شود.
فعال شدن تركمنها، تركيه و سعودي در مناطق شمالي
كنيازف گفت كه از چند سال پيش به اين طرف در ولايتهاي فارياب و بادغيس گروههاي قومي تركمن فعال ميباشند كه يكي از آنها با نام «گروه تكفيري» بهطور مستقيم بهجناحهاي طالبان پشتون مربوط ميباشد. در ميان گروههاي تركمن براي رهبري مبارزهاي مداوم صورت ميگيرد.
وي با تأكيد به برجسته شدن نقش برخي از كشورها و نهادهاي خارجي در مناطق شمالي افغانستان، تصريح كرد: مشكل ديگر تشديد فعاليتهاي تركيه از طريق پيروان فتحالله گولن (در تركيب نيروهاي تركي آيساف و بهاصطلاح «تيمهاي بازسازي ولايتها») براي اعمال نفوذ و گسترش ايدئولوژي پانتركيسم در ميان تركمنها و همچنين ازبكها ميباشد.
موضوع ديگري كه بسيار جدي است، وهابيسازي منطقه از سوي عوامل سعودي و با همكاري علما و امام خطيبان محلي است كه گستره بزرگي از هرات گرفته تا مزار شريف (و همچنين ساير مناطق شمالي) را در بر گرفته است.
نگراني روسيه و منطقه از بخش تركمني مرز
اين صاحبنظر مسائل منطقه، وضعيت مناطق مرزي تركمنستان با افغانستان را براي روسيه و آسياي مركزي بيشتر نگران كننده دانست و افزود: مشكل اينجاست كه در مناطق افغانستان هممرز با تركمنستان نيروهاي عمده سياسي وجود ندارند كه در ازاي همكاري و حمايت، بتوان از رهبران آنها تقاضاي حسن نيت و حفظ ثبات نسبي در نواحي مرزي را كرد. ديگر اينكه روسيه، سازمان پيمان امنيت جمعي، ازبكستان و سازمان همكاريهاي شانگهاي هيچ گونه ارتباط منظم با نهادهاي مربوطه عشقآباد در رابطه با تامين امنيت جمعي را ندارند.
بنابراين رفتار تركمنستان و توانايي آن در جهت حمايت از خود و جلوگيري از نفوذ تهديدات بهمنطقه غير قابل پيشبيني ميباشد.
كنيازف با توجه به شرايط تعريفشده در مناطق شمالي افغانستان، گفت: رهبري سياسي و نظامي باقي كشورهاي آسياي مركزي و همچنين روسيه نسبت به ايده ايجاد مناطق حائل بين آسياي مركزي و افغانستان نظر منفي نخواهند داشت. از سويي هم در ميان جوامع كارشناسي منطقه اين موضوع به عنوان فرصت تامين امنيت منطقهاي همواره مورد بحث و بررسي قرار دارد.
وي به عنوان مثال به ديدگاههاي «كنستانتين سريوژكين» پژوهشگر ارشد مركز مطالعات استراتژيك قزاقستان اشاره كرد كه هنوز در سال 2001 براي ارتقاء نقش سازمان همكاري شانگهاي در اين زمينه مطرح كرده بود:
الف. تامين مالي پروژههاي اجتماعي و زيربنايي مناطق شمالي افغانستان؛
ب. كمك در جهت مبارزه با قاچاق مواد مخدر در افغانستان و از جمله از طريق ايجاد مكانيسمهاي كنترل آن در امتداد مرزهاي افغانستان با آسياي مركزي؛
ج. ايجاد محيط خارجي مطلوب، به صورت حداكثر مسدود كردن صادرات مواد مخدر از افغانستان و واردات مواد شيمي مربوطه به اين كشور و به طور جدي محدود كردن حمايتهاي مالي خارجي از مخالفان افغان و ايجاد شرايطي كه مانع گسترش و صدور افراط گرايي اسلامي شود.
كنيازف گفت: هدف ارائه اين راهكارها ايجاد مناطق حائل (داراي ثبات و امنيت و بدون توليد مواد مخدر) در مرزهاي كشورهاي عضو سازمان همكاريهاي شانگهاي با افغانستان بود.
ايجاد مناطق حائل و مسئله امنيت آسياي مركزي
ديدگاه غالب در محافل سياسي روسيه و آسياي مركزي اين است كه در صورت عدم كنترل لازم كابل بر شرايط، كمك به ايجاد مناطق حائل كه بتوانند مانع تاثير اختلافات داخلي افغانستان به كشورهاي همسايه شوند، در راستاي منافع امنيتي آسياي مركزي و روسيه خواهد بود.
از نگاه كنيازف، يك سري از عوامل عيني براي تحقق اين موضوع وجود دارد كه بهعنوان مثال ميتوان بهبرخي از آنها اشاره كرد:
– روابط تاريخي قومي و فرهنگي بين ولايتهاي شمالي افغانستان و كشورهاي آسياي مركزي كه در دو طرف مرز ( قبل از همه تاجيكها و ازبكها) بهسر ميبرند؛
– ارتباط موثر ميان تاجيكستان، ازبكستان، قزاقستان و روسيه با رهبران منطقهاي و گروههاي سياسي و نظامي افغانستان كه معمولا نمايندگان اقليتهاي ملي اين كشور ميباشند؛
– علاقهمندي جمعيت ولايتهاي شمالي نسبت بهتقويت روابط اقتصادي با كشورهاي آسياي مركزي كه وجود كه زيرساختهاي ارتباطاتي لازم شمال افغانستان را از طريق آسياي مركزي با روسيه و چين متصل ميكند.