افغانستان هم اکنون بصورت کلی شباهت به یک پایگاه نظامی دارد. شهرهای افغانستان بیشتر اینکه مکانی برای بود وباش و زیستن انسانها باشد مراکز و قرارگاهای مستحکم نظامی هستند، که اصلا شباهتی به یک شهر ندارد. زمانی که وارد یک شهر می شوید در هر گوشه و کنارفقط یک چیز آنهم موانع سمنتی، عساکر و پولیس نظر وتوجه شما را جلب میکند.
میدانهای هوائی افغانستان مملو از طیارات جنگی هستند که افراد نظامی با یونیفورمهای مختلف در آن گشت و گذار مینمایند، در بیرون از این میدانهای هوائی ملکی آنقدر دیوارهای سمنتی جا داده شده است که بیننده در مییابد که این میدان یک پایگاه مستحکم نظامی است نه محیطی برای نقل وانتقال مسافرین ملکی.
با توجه به آخرین نظرات و و بیانیههای کارشناسان امور خاورمیانه و منطقه، افغانستان در ده سال گذشته هرگز حاکمیت نداشته است و مقامات مزدور رژیم کابل و باداران اجنبی شان برای فریب اذهان مردم در کشور وملتهای خویش در دنیای خارج از وخامت اوضاع جاری در افغانستان پروگرامی را زیر عنوان انتقال مسئولیت به نیروهای داخلی را آغاز و آنرا بیانگر حاکمیت افغانان و بهبود اوضاع افغانستان قلمداد میکنند.
اگر منصفانه و عادلانه به اشغال دوازده سال گذشتهء افغانستان نظری بیندازیم چنین دست آوردی را نخواهیم یافت تا آنرا دلیلی ولو ناچیز در مقابل اشغال کشور، قتل، کشتار و نسل کشی افغانان، ایجاد فتنه و بیفرهنگی در جامعه افغانستان، تحریک کردن اقوام و قبایل علیه یکدیگر، ترور علماء و متنفذین بخاطر پیشبرد اهداف غرب الی دست درازی در حاکمیت ملی افغانستان بدانیم.
غرب همیشه از دیدگاه عینکهای مزدوران داخلی اوضاع کشور را تحت مطالعه قرارمیدهد و تصمیمنهایی در مورد کشور را آنها اتخاذ میکنند. آمریکا اراده و انجام تصامیم صلاحیتهای بزرگ را از مزدوران داخلی خویش گرفته است و تنها چیزی که به عنوان دست آورد عنوان میشود قانون اساسی غربی میباشد که تطبیق آن نیز غیرممکن و محال است.
اکثریت مقاماتی که صاحب صلاحیت هستند، غربگرا و یا هم کسانی هستند که صادر شده یکی از کشورهای خارجی میباشند. اکثریت حوادثی که رخ میدهد طرحریزی دقیق میشوند. رژیم کنونی که سقوط خویش در گودال تباهی را در آیندهء نه چندان دور مشاهد مینمود خواهان امضاء پیمان با امریکا گردید تا شاید بدین وسیله بتواند چند صباحی بر این ملت ستمکشیده فرمانروایی کند و برای همین منظور جرگه شخصی و انتصابی را برای مشورهگیری دایر نمود. با وجود که تمامی نهادهای مردمی جرگه را رد کردند ولی بالاخره جرگه دایر گردید و در نهایت این مشورتدهی به مهمانی و دید و بازدید تفریحی و اخذ تواحف تبدیل گردید ولی ملت غیور کشورمان با تظاهرات و راهپیمائیها این خیانت و وطن فروشی افغانهای امریکائی را تقبیح و رد نمودند.
اشغالگران شیطان صفت برای خاموش کردن قهر و خشم ملت و چرخش اذهان مردم به سمتی دیگر، کنفرانسی را در شهر بن المان بر پا کردند که این نشست علاوه براینکه هیچ سودی برای اجراء و تمویلکنندگان آن نداشت بلکه چون جلسه دوم بن، زمینهساز خروج مشخص و یقینی نیروهای خارجی از افغانستان بشمار میرود.
اکنون مسئلهء انتقال مسئولیتها به اجیران داخلی مطرح و در شرف عملی شدن است درحالی که مشکل فرار از صفوف نظامیان اجیر تاهنوز حل نگردیده است و بر اساس خبرهای نشر شده در رسانههای معتبر جهانی فیصدی عساکر فراری نسبت به کسانی که به مراکز تعلیم وتربیهء اردو جلب وجذب میشوند بسیار بیشتر و بالاتر است.
کرس مسن (Chris Mason) یک تحقیقکننده در دانشکده دریایی در پوهنتون مونتیری کالیفورنیای امریکا که قبلاً بحیث دیپلمات در افغانستان کار کرده میگوید: ساختن اردوی ملی مانند ریختن آب در غربال است. چنانچه به اساس ارقام خودشان، در مدت دوازده ماه، آنها تقریباً نصف اردو را از دست میدادهاند. براساس ارقام نشر شدهء اخیر میزان فرار عساکر اردوی افغان بیشتر از ۲۶ درصد نسبت به سال قبل افزایش یافته است. اما اکثر کارشناسان میگویند: احتمالا رقم اصلی فرار از صفوف نیروهای اردوی اجیر بیشتر از آنچه میباشد که توسط مامورین دولتی ارائه میشود، زیرا قوماندانان نیروهای بینالمللی بالای ارقام مقامات محلی افغان اتکا میکنند و امکان دارد که به منظور اجرای معاشات، در ارقام ساختهکاری و جهلسازی صورت گرفته باشد.
اکنون که تمامی حربههای مزدوران داخلی و اربابان خارجیشان ناکام و خنثی گردیده است اردوی اجیر افغانستان بحیث یگانه و تنها امید نجات برای رژیم کابل است.