ابتدایی ترین حق هر افغان این است که از یک طرف کشوری با قوانین و دستورات کامل اسلامی و شرعی داشته باشند و از سوی دیگر سرپرستی و ادارهء ممکت اسلامی در دست عاملان و نافذان شریعت محمدی باشد.
درست است که نیروهای آمریکایی عینا خود ارتش سرخ نیستند اما تجاوز به وطن و کارهایی را که انجام میدهند شباهت کامل به کارهای ارتش سرخ دارد و همهء این اعمال بعلاوهء پنهان کردن اهداف غایی وعدم شفافیت برنامههای سیاسی ونظامی آمریکا برای هر افغانی ناپذیرفتنی و مردود میباشد. اگر نیازهای یک جانبه یا احیانا متقابل درکشور ضمن تنظیم جدول زمانی خروج نیروهای آمریکا تشریح شود نیز کاهش تشویش ملت افغانستان را درپی نخواهد داشت. پیاده کردن دموکراسی در افغانستان نیز به نحوی بینظیر میباشد که مانند آن در جهان دیده نمیشود. صرف نظر از ابزارساختن دموکراسیهای امروز، آزادی بیان در چهار چوب دموکراسی از مسلمات است که کم وبیش در بعضی کشورها وجود دارد اما در چهار چوب دموکراسی افغانستان آزادی بیان به معنی واقعی کلمه یعنی راست گفتن گذشتن ازجان را می طلبد. آیا دیکتاتوری بدتر از این است که ابراز نظر کردن، لت وکوب یا شکنجه وزندان و یا هم کشته شدن داشته باشد؟
مشکل مردم برای آزادی بیان، حکومت مزدور و زیر سلطهء اجنبی است. و در کنار آن مشکل مردم را مافیای تفنگسالاری و قومندان سالاری و صاحبان پولهای باد آورده تشکیل میدهند، چونکه اینان قدرتمندان غیرقابل کنترل در حاشیه دولت مزدور میباشند وعلاوه برآن آمریکاییها خارج از حاکمیت دولت ناظر بر حرکات و بیانات مردم بوده وافغانها را کنترل میکنند واگر کسی یک کلمه حرف خلاف سیاست آمریکا بگوید به زندانهایی برده میشود که در آنجا مدت و محاکمه و دفاع مطرح نیست.
اگرچه زندانهای آمریکاییها برای مجازات مجاهدین ایجاد گردیده است. منتها هر کسی را که آمریکاییها زندانی کنند تروریست خوانده میشود نه تروریستهای واقعی، برای اینکه تروریستهای واقعی کسانی هستند که تجاوز و وحشت را در یک جامعهء بیست میلیونی ایجاد نمودهاند و در طرف چپ آنها غلامانی هستند که میدانند چگونه از زمان وفرصتها کار بگیرند وتا دیر نشده هر آنچه را که برای زندگی مجلل فردای خویش در خارج ضرورت دارند مهیا و از پوست دباغی شدهء این مردم بیرون نمایند.
اکنون که شکست شیطان بزرگ در افغانستان قریب الوقوع است ملت افغانستان و مجاهدین راه حق و آزادی باید با درک اهمیت زمانی بیش از پیش متحد گردیده و درکنار همدیگر مطابق با اصول اسلامی به پیش قدم بردارند تا با تجربههای تلخی که در گذشته شاهد آن بودیم روبرو نگردیم و این را هم نباید فراموش نمائیم که در مقابل این دست آوردها، البته سنگینترین بها را پرداختهایم، خانهها و کاشانههایمان به خاک یکسان گردیده است، مهاجر و آواره گردیدهایم اما شکر خدا با متحمل شدن تمامی این مشکلات سردرگم ومتحیرنشدهایم و نخواهیم شد. این را به خاطر آن متذکر شدم که تقریبا اکثریت قریب به اتفاق کشورهایی که در پنجه و دام استعمار و دموکراسی غرب افتادهاند به شکلی از اشکال ماهیت اصلی و حقیقی خویش را با فرهنگ، دموکراسی و مزدورگرائی اشغالگران تعویض نمودهاند و هرکشوری که چنین وضعیتی داشته باد ملت آن بی هدف وسر درگم گردیده و با الگوپذیری از افکار، کردار و آثار باقی مانده به شکل و قالب جدیدی عرض اندام نموده است که ما نمونهها و آثار آن را در گوشه و کنار و چهار اطراف خویش مشاهده نموده میتوانیم در یک کلام باید گفت که برای مردم افغانستان تجارب گذشتهء تاریخ کشور عزیز افغانستان آموزنده بوده و آنها از ابتدای هر سرآغازی میتوانند سرانجام آن را حدس بزنند.
تجربه حقوق بشر، دموکراسی و آزادیهای مدنی و سرانجام آن از همان روزهای آغازینش برای اکثریت روشنتر از آفتاب بوده است. هر افغان از همان اولش میدانست که سرانجام کشورشان به کجا خواهد رفت ودیر یا زود زمان دروغها ودرگیریها به پایان خواهد رسید و این ملت علی الرغم تمام ناتوانیها و کاستیهای مادیاش ولی با اتکا به معنویت کامل و راسخ جلوی خود کامگی ها وزورگوییهای خارجی و مزدورگرائیهای داخلیاش را خواهد گرفت و برای تمامی کسانی که خواب عملی و پیاده نمودن روش منفور زندگی وحشی غربی بنام دیموکراسی را در کشور اسلامی افغانستان دیده بودند ثابت ساختند که تحقق نقشههای امپریالیستی غربی در کشور اسلامی و آن هم افغانستان که پرافتخارترین تاریخ جهان را دارد امکان پذیرنیست.