دستگاههای کشف بم تقلبی چند سال پیش توسط یک انگلیسی به عراق فروخته شد…
حیدر العبادی نخست وزیر عراق بعد از انفجارهای خونین اخیر در بغداد که منجر به مرگ نزدیک به 300 نفر منجر شد دستور داده دستگاههای تقلبی کشف بم که یکی از نواقص اصلی در ایستگاههای تلاشی و امنیتی در بغداد محسوب میشود، جمع آوری شوند.
این دستگاههای قلابی چند سال پیش توسط یک انگلیسی به عراق فروخته شده که هم اکنون در محبس به سر میبرد. با این حال این دستگاهها تا کنون توسط نیروهای امنیتی عراق مورد استفاده قرار میگرفته است. به گفته منابع آگاه این دستگاهها در واقع هیچ چیزی را کشف نمیکنند، مگر به صورت اتفاقی.
نشریه «ونیتی فر» در راپوری که سال گذشته نشر کرده بود، نوشت: زمانی که بغداد تعداد بسیار زیادی از دستگاههای کشف بم انگلیسی را به ارزش دهها ملیون دالر خریداری میکرد، دولت عراق بر این باور بود که در حال نجات جان بیشماری است. اما این دستگاهها به طرز خندهآوری بیشتر شبیه به یک اسباببازی بود و در نهایت نیز منجر به قربانی شدن شمار بسیاری شد. و حالا این تنها عراق نیست که به بازی گرفته شده است.
صبح یک روز یکشنبه در خزان سال 2009 عیسوی درست زمانی که امنیت در عراق بیش از یک سال بود که ارتقاء یافته بود، یک بس حامل دستکم یک تن مواد منفجره به سمت تعمیر وزارت عدلیه در بغداد حرکت کرد. این درست زمانی بود که به نظر میرسید افزایش نیروهای نظامی امریکایی کارساز بوده و «نوری المالکی» نخستوزیر وقت عراق در اقدامی برای نشان دادن افزایش ثبات در این کشور دستور داده بود تا اقدامات امنیتی کاهش یابد.
به همین دلیل، این بس در هیچ یک از ایستهای تلاشی در نزدیکی مراکز دولتی تلاشی نشد. دریور بس مستقیم به سمت تعمیر وزارت عدلیه حرکت کرد و با برخورد به دیوار تعمیر، این بم با قدرت بسیار زیادی منفجر شد و در نهایت خسارات بسیار زیاد و باورنکردنی بر جا گذاشت. بلافاصله پس از این انفجار، یک ون نیز که بم دیگری را حمل میکرد، بالای سَرَک منفجر شد. در عرض چند ثانیه، 155 نفر کشته و بیش از 500 نفر دیگر زخم برداشتند.
بارقه امیدهای اندکی که پس از سرنگونی صدام برای برقراری ثبات و امنیت در این کشور بوجود آمده بود، کمتر از چند ثانیه بر باد رفت. دو روز بعد یک گروه کوچک مرتبط با القاعده که بعدها نام داعش را برای خود انتخاب کرد، مسئولیت این اقدام تروریستی را بر عهده گرفت. اما مسئله مهمی که دغدغه دولت عراق شد، بیشتر از اینکه چه کسی مسئول این اتفاق است، این بود که این انفجارها چطور رخ داده است، آن هم در یکی از مناطق شهر بغداد که همواره تحت شدیدترین اقدامات امنیتی بوده است. در بررسیهایی که انجام شد، عامل اصلی اشتباهات صورت گرفته که باعث وقوع این حادثه گردید، دستگاههای کشف بمبی شناخته شد که تقریبا در هر ایست تلاشی در سراسر این کشور مورد استفاده قرار میگرفت. اینها همه نتیجه یک بازی بود که توسط یک بازرگان میانسال انگلیسی انجنیری شده بود و دهها ملیون دالر و جان صدها انسان بیگناه را قربانی کرد.
جنگ همواره فرصتها و منابعی غنی را برای سودجویان فراهم کرده. سیلی از نقدینگی بینالمللی وارد کشورهایی میشود که جنگ آنها را چند تکه کرده و این کشورها نیز فرصت اندکی برای نظارت دارند. این فرصت در عراق به مذاق یک گروه از متقلبان خوش آمد؛ این گروه شامل یک زوج اهل حومه لندن، یک فرد مسن از امریکا، یک فروشنده تجهیزات امنیتی از کنت، یک پولیس قدیمی که به کارگر مخابرات تبدیل شده بود، از همبریج، در سامرست میشد. این گروه در نهایت از هم پاشید و هر یک از آنها راه خود را در پیش گرفت. اما یکی از آنها موفق شد فعالیتهای خود را از یک شهر خوابزده غربی به عراق منتقل کرده و دستکم 80 ملیون دالر از نقشه پلید خود به جیب بزند.
دستگاههای کشف بم که به عراق فروخته شد و بعدها نیروهای امنیتی دهها کشور دیگر نیز از آنها خریداری کردند، تنها اسباببازیهایی بودند که چندین دهه منحیث ابزارهای امنیتی مورد استفاده قرار میگرفتند. زمانیکه این گروه موفق شد این دستگاههای تقلبی را در سراسر جهان به فروش برساند، نامی که در ظاهر بسیار تخنیکی به نظر میرسد برای آنها انتخاب شد: A.D.E. 651، GT200 و نامهای دیگری شبیه به «آلفا 6». تمام این اسامی در حقیقت یک اسباببازی پلاستیکی را برند کرده بودند که زمانی با نام «گوفر: یابنده افسانهای توپ گلف» به فروش میرفت و اینطور تبلیغ میشد که با خرید این وسیلهها دیگر هیچگاه توپ گلف خود را گم نخواهید کرد. اما این دستگاهها در نوع خود نیز چندان جذاب و مسخکننده نبود. این دستگاه شامل یک دسته پلاستیکی سبک میشد که یک آنتن روی آن نصب بود که به راحتی حرکت میکرد. طرز کار آن نیز بسیار ساده بود: زمانی که دستگاه را به سمت راست میچرخاندید، آنتن نیز خود به خود به سمت راست حرکت میکرد و زمانی که به سمت چپ آن را حرکت میدادید، آنتن نصب شده روی دستگاه به سمت چپ تغییر مسیر میداد و چون فریب فروشنده را خورده بودید، باور میکردید که آنتن این دستگاه در نتیجه پیدا کردن وسیلهای غیرعادی چرخیده است و همین فریب خوردگی باعث می شد تا عامل اصلی این تغییر مسیر را که جاذبه زمین است فراموش کنید.
دستگاه یابنده توپ گلف در سمت راست و دستگاه تقلبی کشف بم در سمت چپ تصویر قابل مشاهده است
سالها گذشت و این دستگاهها تبدیل شدند به دستگاههای کشف بم، اما دستگاههایی کاملا ظاهری و صوری. این دستگاهها زمانی که به مشتریان تحویل داده میشدند در کیفهای پلاستیکی مقاوم با پوشش داخلی فوم سخت جاسازی شده بودند، درست شبیه به کیفهایی که در فلمهای جاسوسی برای حمل قطعات اسلحه مورد استفاده قرار میگیرد. البته کیف این دستگاهها گرانترین بخش بود که در عین حال خریدار را تحت تأثیر قرار میداد. در داخل این دستگاه محفظهای تعبیه شده بود که امکان قرار گرفتن کارتهای مخصوصی را داشت. بسته به نوع کارتی که در داخل این محفظه قرار میگرفت پروگرام دستگاه برای کشف انواع مختلف مواد تغییر میکرد.
این دستگاههای تقلبی تا کنون در اختیار اردوی لبنان، اردوی مکزیک، پولیس بلجیم و نیروهای امنیتی در هوتلی در بحرین قرار گرفته است. همچنین این سری دستگاهها در رومانی و گرجستان نیز به فروش رسیده است. در آسیا، متقاضیان این دستگاهها از کشورهای بنگلادش، چین، هانگ کانگ ، هند، جاپان، پاکستان و ویتنام به ثبت رسیدهاند. در خاورمیانه، این دستگاهها وارد اردن، قطر، عربستان سعودی، سوریه و امارات عربی متحده شده است. در افریقا این دستگاهها توسط کنیا، لیبیا، نیجریا و ایران و تونس خریداری شده است. اما هیچ مُـلکی همانند عراق این دستگاهها را خریداری و مورد استفاده قرار نداده است. تا سال 2009 تقریبا در همه جای عراق از این دستگاهها استفاده میشد.
این تاجر انگلیسی که به چنین فعالیتی در تمام این سالها مبادرت داشته، «جیم مککورمیک» متولد 1956 است که در لیورپول زنده گی میکرده است. وی دوران کودکی اش را با پدرش در امریکا گذرانده است و در نهایت به انگلیس رفته و در آنجا زنده گی میکند. به جز دو سال منحیث پولیس در انگلیس، این تاجر لیورپولی بقیه عمر کاری خود را در حوزه مخابرات فعالیت داشته است. در اوایل دهه 1980 در گروه فروش شرکتی با حوزه فعالیت تجهیزات رادیویی در آریزونا مشغول بود و در سال 1984 وارد شرکت «پای الکترونیک» (Pye Electronics) شد و حدود یک دهه در این شرکت فعالیت داشت تا اینکه این شرکت با «فیلیپس» ادغام شد. در سال 1993 بود که وی شرکتی را راهاندازی کرد که به فروش تجهیزات الکترونیکی در افریقا مشغول شد.
مککورنیک در سال 2111 عیسوی با تاجری با نام «گری بولتون» آشنا شد که تجهیزات شناسایی دستی خرید و فروش میکرد. اواخر دهه 1990 بود که «ملکولم استیگ رو» و شریکش که به فروش دستگاههای یابنده توپ گلف «گوفر» مشغول بودند به ایدهای جدید برای توسعه کاربری این دستگاهها در اموری جدیتر رسیدند. همزمان با اوج تلاشها برای کشف مواد مخدر قاچاق در امریکا، آنها نام این دستگاه را به «کوادرو ترکر» (Quadro Tracker) تغییر دادند و موفق شدند این دستگاهها را برای استفاده در مکاتب تگزاس، کانزاس و فلوریدا به فروش برسانند. به دنبال آن، تعدادی از ادارات پولیس در ایالات «ایلینوی» و «جورجیا» نیز از این دستگاهها خریداری کردند و به این ترتیب مشتریان این وسیله توسعه یافت.
همزمان با توسعه شرکت «کوادرو»، ملکولم رو نیز در کنفرانسهای امنیتی شرکت میکرد. در یکی از این کنفرانسها بود که با «سم» و «جوآن تری» یک زوج بریتانیایی آشنا شد که فعالیتشان در حوزه تجارت و فروش کیفهای اسناد، پودر نشان دهنده اثرانگشت و دیگر تجهیزات مشابه مورد نیاز در ادارات پولیس در انگلیس بود. در همین زمان بود که دستگاههایی که «رو» میفروخت نیز توجه «اف بی آی» را به خود جلب کرده بود. ظاهرا پولیس فدرال امریکا یکی از این دستگاهها را امتحان کرده و متوجه بیارزش بودن آن شده بود و در اطلاعیه ای به نهادهای اجرای قانون در امریکا راپور کرده بود. به دنبال این جریان، «رو» به انگلیس میرود و وارد فعالیت تجاری زوج «تری» میشود. خیلی طولی نکشید که یک نسخه جدیدتر از دستگاه تقلبی «رو» با یک اسم جدید تولید شد و در اختیار ادارات پولیس در انگلیس قرار گرفت.
ظاهرا اینجا هم وزارت امور داخله انگلیس دستگاههای جدید را همانند اف بی آی در امریکا تست کرده و متوجه تقلبی بودن آن میشود، اما این زمانی اتفاق افتاد که حجم بسیار گستردهای تقاضا در خارج از انگلیس برای این دستگاهها وجود داشت. آن زمان بود که «گری بولتون» که در سال 2111 با مککورنیک با او آشنا شده بود وارد بازی میشود. بولتون دوست خانم و آقای «تری» است و تجربه بازاریابی تولیدات در خارج از کشور را دارد. درست در همین زمان بولتون نیز به دنبال کار میگشت. بولتون، «رو» و خانم و آقای «تری» فعالیت تازهای را تحت عنوان شرکت جدیدی با نام «گلوبال تخنیکال» آغاز کردند. خیلی طول نکشید که بولتون یک نمایشگاه در منزلش برگزار کرد و این دستگاه جدید توجه مککورنیک را به خود جلب کرد و در این میان او نیز منحیث میزانه پنجم، پیشنهاد داد تا برای فروش این دستگاه از نفوذ خود در افریقا، آسیا و امریکای لاتین استفاده کند.
از اینجا تجارت نمونههای اولیه دستگاههای تقلبی کشف بم در سراسر جهان آغاز شد. اما بیش از همه این بلندپروازیهای مککورمیک بود که وقایع بعدی را بوجود آورد. تا سال 2004 او در سراسر انگلستان میگشت تا شرکتی را بیابد که ساخت یک نمونه اولیه از یک مدل سنگینتر با حسی واقعیتر را به عهده بگیرد. در حقیقت او سعی میکرد تا فابریکههای کلان را متقاعد کند، وسیلهای را تولید کنند که خود نیز میدانستند در عمل وسیله مفید و قابل استفادهای نیست. سال 2006 موفق شد با یک شرکت در این خصوص قرارداد امضا کند. حالا مککورمیک دیگر یک توزیعکننده صرف نبود و به یک تولیدکننده نیز تبدیل شده بود. فابریکه جدید وی با عنوان «A.T.S.C.» کمکم رونق میگرفت و او موفق شد 4 دستگاه جدید کشف بم به اردوی لبنان بفروشد و در مقابل 14 هزار دالر بابت هر دستگاه دریافت کند. اردوی لبنان بعدا 80 دستگاه دیگر نیز سفارش داد. سپس ده دستگاه نیز به دولت نیجریا فروخته شده که ارزش هر یک 25 هزار دالر بود. او در هانگکانگ نیز نماینده گان خود را داشت که از این دستگاه به ازبکستان و گرجستان نیز بردند. مککورمیک حتی این دستگاه را به پولیس کانادا نیز پیشنهاد داده بود. اما عراق یک معدن طلای کامل برای او به حساب میآمد. دست کم 5 هزار دستگاه از این بمب یابهای تقلبی به دولت عراق فروخته شد که عراق برای هر یک دستگاه 40 هزار دالر پرداخت کرد. حدود 200 ملیون دالر از این طریق نصیب شرکت مککورمیک شد.
مدتی بعد نظامیان اردوی امریکا و انگلیس به این دستگاهها که تقریبا در تمام ایست تلاشی های عراق مورد استفاده قرار می گرفت شک کرده و رسانه ها نیز متوجه این قضیه میشوند. با پخش پروگرام های تلویزیونی در این رابطه، تحقیقات در خصوص این دستگاهها آغاز میشود. ارتباطات وی و شرکتش با دیگر شرکت ها و افراد کشف میشود و سرانجام یک هرم ایجاد می شود که ملکولم رو در رأس هرم و مککورمیک در انتهای آن قرار میگیرد. مککورمیک و افراد مرتبط با وی دستگیر و صادرات شرکتهایی که این دستگاهها را تولید و توزیع میکردند متوقف میشود. مککورمیک در تمام مدت محاکمه خود سعی میکرد توضیح دهد که دستگاه ساختگی وی چطور کار میکند. در نهایت نیز محکمه وی را به ده سال زندان محکوم کرد.
اما آیا تنها با محکومیت ده ساله این فرد و حتی ضبط مستوفیتهایش که از این طریق بدست آورده، جان صدها هزار بلکه ملیونها نفر انسان بیگناهی که صرفا با اعتماد به این دستگاهها از دست رفته، باز میگردد؟