برگشت و ایتلاف حكمتيار با دولت، تورم ساختاري قدرت سياسي را در افغانستان كلانتر ميسازد.
آموزه هاي علوم ادراي و سياسي نشان می دهد دولتي كه اداره عامه را براي 25 میليون شهروند شكل ميدهد، نبايد از 1500 مدير سياسي بيشتر داشته باشد. از سویی هم کارمندان تخصصی یا تکنوکرات دولتی که دارای 25 میلیون باشنده است باید به تناسب ظرفیت و منابع اداره عامه رشد و هماهنگ گردد.
دولت افغانستان نه ظرفیتی برای سازماندهی منابع تکنوکرات دارد و نه راهکار مستمر برای خودبسندگی ظرفیتهای تکنوکراسی در افغانستان. ازدياد بيشتر مديران سياسی نسبت به کادرهای تخصصی، توازن قدرت و منابع را به هم ميزند و سبب بحران سياسي ميشود.
اداره عامه منابع قدرت را در اختيار دارد از اين رو حاكميت در اداره عامه از مهمترين اهداف گروه هاي حاكم سياسي ميباشد. این هدف آماج دو گروه بزرگ حاکم در کشور قرار گرفته است. این گروهها حکومت وحدت ملی را شکل داده اند. ساختارهای دولت افغانستان حتی حوصله پذیرش کمیت مدیران سیاسی این دو گروه را ندارد.
مديران در افغانستان به گروه هاي سياسي ويژه شده اند. جذب گروه هاي جديد و بزرگ سياسي به اين ساختار ها، تورم اداري خلق ميكند و سبب تضادهاي سياسي ميان مدعيان قدرت سياسي ميشود. حالا برای اینکه رییس جمهور گروهی دیگری را به رهبری حکمتیار جذب کند، سمتهای جدیدی را خلق میکند. این رویکرد جایگاه مدیران سیاسی را فراخ گردانیده و مانور برای رشد ساختارهای حرفهای یا تکنوکراسی را تنگ میسازد. اینجا است که مانند همیشه ما بجای زمینهسازی برای کادرهای متخصص، راه را برای حامیان سیاسی دولت فراهمتر میگردانیم. این رویکرد بهنام بیروکراسی متورم نامیده میشود که مانع رشد و توسعه در کشور میشود.
بهترين گزينه براي برگشت حكمتيار مشاركت در دولت نه، بل مشاركت در روند شكل دهي اپوزسيون است.
حکمتیار دارای چند ویژهگی است:
ـ حکمتیار بازیگر مهم جنگ سرد در افغانستان است. اگر وی در نقش اپوزسیون قانونی و غیر مسلح داخل کارزار سیاسی شود، نقش مهمی در فروکش کردن جنگ ایدیولوژیهای دوران جنگ سرد میان افغانها، بازی خواهد کرد.
ـ حکمتیار جنگنده مشهوری است. وی چهار دهه عمرش را جنگیده است. پیوستن وی به روند دموکراسی و انتخابات، پیام مهمی به سایر جنگندگان دارد. این کار به شخصیت وی مشروعیت میبخشد و به روند صلح نیز اعتبار میدهد.
ـ حکمتیار آخرین بازمانده نسل اخوانیزم کلاسیک و در حال انقراض است. برگشت وی به افغانستان پیام جالب به سیاستگران نسل جوان این جنبش و سایر جنبشهای اسلامی دارد. این پیام نشانگر هماهنگی دموکراسی با ساختارهای تجدد طلب سیاسـی _اسلامی را به نمایش میگذارد.
در ساختار اپوزسیون سیاسی، حكمتيار ميتواند يك سياستمدار راستگرای اپوزسيون باشد. وي ميتواند از ميان دولت و شهروندان سربازگيري كند و نيروی بیشتری براي انتخابات منسجم سازد. اگر نيروهاي مليگرا و چپگرا خود را در برابر حكمتيار در چارچوب اپوزسيون منسجم سازند، ما ميتوانيم انتخابات جالبي پيش رو داشته باشيم. اين مردم هستند كه از اين ميان یكي را بر ميگزينند.
مشاركت حكمتيار با دولت كنونی اشتباه جبران ناپذيري براي حزب اسلامي و گناه نابخشودني حكومت وحدت ملي خواهد بود.