او در آمریکاپرستی گوی سبقت را از کرزی و دیگران ربوده است. اشرف غنی عمر خویش را در غرب سپری نموده و بیشتر در خدمت غرب بوده تا مردم افغانستان. وی ممکن است که یک استاد خوب باشد، اما سیاستمدار تیز هوش و کاریزماتیک و مردم دوستی نیست مخصوصا به تعصبات قومی ای که دارد.
چند عامل در عدم توفیق احتمالی اشرف غنی احمدزی به عنوان رییس جمهور آینده افغانستان با توجه به روحیه مردم ما دخیل است:
1. اتکاء بیش از حد به غرب:
تمام چشم امید اشرف غنی به حمایت غرب دوخته شده است، نه به مردم افغانستان. این چیزی است که غالب مردم به ان معتقدند. او در آمریکاپرستی گوی سبقت را از کرزی و دیگران ربوده است. غنی، به قصه کرزی از کنفرانس بن تا کنون نگاه کرده و با خود گمان میکند که اگر حمایت غرب را با خود داشته باشد، به قدرت خواهد رسید. از این رو، کمپین انتخاباتی برای وی شکل یک نمایشنامه را داشت و نیازی به حمایت مردم نبود؛ چرا که نهایتا آمریکاییها نقشه تقلب و هدایت انتخابات را کشیدند.
2. عدم آشنایی با واقعیتهای جامعه افغانستان:
اگرچه اشرف غنی به مدت چند سال وزیر مالیه بوده ولی عدم آشنایی کافی وی با خصوصیات افغانستان یکی از عناصر اساسی ضعف او تلقی میشود و در واقع از زاویه نشریات غرب به واقعیتهای کشور نگاه میکند. افزون بر آن، اشرف غنی عمر خویش را در غرب سپری نموده است و بیشتر در خدمت غرب بوده تا مردم افغانستان. او ممکن است که یک استاد خوب باشد، اما سیاستمدار تیز هوش و کاریزماتیک و مردم دوستی نیست. این در حالی است که داکتر احمدزی برای کمپین خود از مشاور امریکایی استفاده میکند تا به کمک وی کشور خود را بشناسد.
3. رقابتهای قبیلهای:
اشرف غنی، حامد کرزی را یکی از موانع عمده در برابر موفقیت خویش میشمارد. یکی از انگیزههای مخالفت وی با کرزی، رقابت سنتی میان قوم “غلجایی” و “درانی” است. کرزی، متعلق به قوم “پوپلزی” که شاخهای از درانی است میباشد که در چند قرن اخیر بر قوم غلجایی -که بیشتر مردم جنگجو هستند- حکومت کرده است؛ اما حکومت این قوم بعد از “کودتای هفت ثور” بدست نیروهای چپ که غالب افسران آنها را غلجاییها تشکیل میدادند، سقوط کرد. بخشی از نارضایتیها، کشمکشها و جنگها در “قندهار” و “هلمند” نیز ریشه در رقابتها و اختلافات قبیلهای دارد.
اشرف غنی، حامد کرزی را نه تنها از لحاظ توانایی و کفایت کاری شخصیتی ضعیف میشمارد، بلکه از لحاظ مدیریت رقابت بینالقبیلهای نیز مستحق حکومت داری نمیدانست. او معتقد است که چون اکثریت رهبران و نیروهای طالبان غلجاییها هستند، هرگز با کرزی صلح نخواهند نمود. وی باور دارد که میتواند طالبان را به آسانی بر سر میز مذاکره بنشاند و جنگ در جنوب را خاتمه دهد. از این رو اشرف غنی معتقد بود که مردم پشتون بویژه طالبان تحت رهبری کرزی متحد نخواهند شد.
4. برنامههای خیالی و ناکارآمد:
اشرف غنی احمدزی آثاری در خارج از افغانستان از جمله کتاب “بازسازی دولتهای ناکام” نگاشته است. اما طرحهای وی برای کشور خودش که در صدر دولتهای ناکام قرار دارد، چندان کارساز نیست.
اشرف غنی بارها گفته است که نقشی مهم در طرح قانون اساسی و انتخاب نظام متمرکز ریاستی داشته است. اما نظام ریاستی تولیدی وی، در 5 سال اخیر نه تنها افغانستان را به بحران و اوج فساد اداری سوق داد، بلکه گرایش شدید به دیکتاتوری و تمامیتخواهی دارد.
تضادهای ساختاری در قانون اساسی افغانستان نیز محصول هنر اشرف غنی احمدزی است. وی، یکی از بنیانگذاران فساد اداری، حیف و میل کمکهای جامعه جهانی، تشدید فقر و کپیبرداری کورکورانه از بازار آزاد غرب در شرایط فعلی افغانستان است.
محترم اشرف غنی، مخالف سرسخت دموکراسی پارلمانی و انتخاب حکام محلی و شهردارها بوده و طرفدار نظام متمرکز به سبک عبدالرحمن خان است. وی، مدعی است که برای افغانستان یک برنامه 10 ساله دارد، اما بسیاری از کارشناسان معتقد هستند که برنامه ده ساله او شباهت زیادی به 2 طرح پنج ساله “داود خان” در زمان حکومتش دارد که از طریق دیکتاتوی خواهان تطبیق آن بود. برنامه اشرف غنی مورد حمایت اکثریت مردم افغانستان قرار نگرفته و مردم خواهان تغییر نظام و ساختار و بافت قدرت هستند. با ساختار متضاد نظام کنونی، نه تنها افغانستان از بحران مشروعیت رنج بیشتر خواهد کشید بلکه باید منتظر روزهای سخت تر نیز باشیم.
5. تعصب و تنگنظری:
قابل ذکر است با وجود اینکه اشرف غنی بخش اعظم عمر خود را در میان کانونهای علمی، سیاسی و فرهنگی غرب سپری کرده، اما جهانبینی و تعصب قبیلهای را تا به حال در ذهن خود حفظ نموده است. چنانکه در زمان تصدی وزارت مالیه، تبعیض و تعصب قومی را بشدت نشان داد.
تنگ نظریهای اشرف غنی آن قدر در میان سیاستمداران افغانستان محسوس است که حتی زمانی که وی از میان ملیتهای “تاجیک” و “هزاره” به دنبال معاون و یا به گفته خود مشاوران سمبلیک بود، هیچکس حاضر نشد در کنار وی قرار بگیرد. در نتیجه، معاون اول خود را یک پشتون تبار انتخاب کرد. همچنین، وقتی خواست که “استاد محقق” را بعنوان معاون دوم انتخاب کند، محقق و دیگران تبعیض و نفرت ایشان نسبت به هزارگان افغانستان را در زمان تصدیاش در وزارت مالیه را به رخ وی کشیده و حاضر به همکاری با او نشدند.
6. خصوصیات شخصیتی:
اشرف غنی از حیث خصوصیات روانی مشکلات فراوان دارد. گزارشات رسانههای معتبر خارجی و داخلی حاکی از آن است که وی مبتلا به سرطان معده بوده و همین بیماری بر اعصاب و مزاجاش تاثیر بسیار منفی بجای گذاشته است. افزون بر آن به کم حوصله، عصبی و تند مزاج بودن معروف است.
چنانچه احمد رشید که دوست قدیمی اشرف غنی است، در مورد رفتار اجتماعی وی چنین مینویسد: “بیست سال می شود که من اشرف غنی را می شناسم ولی وی با هیچکس دوستی نزدیک ندارد. او علاقه زیادی به منزوی بودن دارد. بسیاری، او را آدم متکبری میدانند. بدبختانه، بدخلقیهای وی و برخورد متکبرانه او با مردم از وی یک شخصیت منفور در کابینه ترسیم نمود. هیچکس دوست نداشت که با وی همکاری کند. او چند دوست معدود داشت. وزرای دیگر کابینه او را متهم میکردند که در تصمیمگیریها انحصار طلب است. سرانجام، شکایتها در مورد وی، کرزی را مجبور ساخت که او را از کابینه 2004 خارج سازد. اخضر ابراهیمی که در تمام حالات یکی از حامیان اصلی احمدزی بود یکبار گفته بود که زمانیکه وی از کابینه استعفا میداد، حتی یک وزیر هم حاضر نشد از وی حمایت کند.
به هر حال که ما آرزو داریم جناب اشرف غنی با ترک نقاط ضعف خود و درس گرفتن از اشتباهات گذشته، به موفقیت روز افزون دست یابد. اگر هم به ذکر مشکلات و ایرادتش می پردازیم صرفا به جهت انتقاد سازنده است نه تخریب مقرضانه.