این من بودم که به مزاری توصیه کردم که نزد برادرانم طالبان پناه ببرد و به برادرانم گفتم انتقام من را از او بگیرید.
گلبدین از زمانی که به افغانستان برگشته است هر از گاهی عقده و کینه های شکست و احساس حقارت خود را نسبت به مسعود، دوستم و مزاری بیان می کند و با چشم سفیدی و بی شرمی تقصیر همه مصیبت ها را به دوش آنها انداخته و خود را فرشته پاک و بی گناه معرفی می کند.
به نقل از افغان پیپر، این در حالی است که جنرال دوستم در تبعید بسر می برد و استاد ربانی، مسعود و مزاری در زیر خاک خوابیده اند اما رهروان آنها اظهارات گلبدین را ناشنیده می نگرند ولی گلبدین از جفنگ گویی و تهمت زدن در پشت قربانیان و تبعیدی ها دست نمی کشد.
شالوده معنا و تفسیر حرف های اخیر گلبدین قرار ذیل است:
این من بودم که به مزاری توصیه کردم که نزد برادرانم طالبان پناه ببرد و به برادرانم گفتم انتقام من را از او بگیرید و طالبان این ماموریت را صادقانه انجام دادند ولی وقتی مسعود به ملاقات طالبان به میدان شهر رفت من خبر نبودم و با تاسف زنده برگشت و طالبان نتوانستند انتقام من را از او بگیرند اما 5 سال بعد انتقام من را برادران القاعده در نهم سِپتِمبر 2001 از مسعود مردانه گرفتند.
گلبدین اتحاد خود با جنرال دوستم و مزاری و جنرالان خلقی و بیرقی در زیر چتر شورای هماهنگی و کودتای خونین علیه حکومت مجاهدین در 1994 را یک موهبت الهی توصیف می کند. او مدعی است که مزاری و دوستم از ترس حکومت مجاهدین به او در چهار آسیاب کابل پناه آوردند.
او می گوید: این یک فرصت طلایی و موهبت الهی بود دشمنانم که تشنه خون من بودند و همراه با مسعود، ربانی و جنرالان کمونیست علیه من یک جبهه ساخته بودند و من را از ارگ کابل بیرون انداختند و در چهار آسیاب هم من را آرام نگذاشتند حالا به من پناه می آورند .
این موهبت الهی نیست که چیست کمونیستان که من را اشرار کبیر می نامیدند حالا به امامت من در چهار آسیاب نماز می خواندند. این یک فرصت کلان تاریخی بود که خداوند نصیب من کرده بود که دوستان دیروزی بخاطر بقدرت رساندن من به ارگ کابل به جان هم افتادند؛ به سر یکدیگر میخ می کوبیدند، یکدیگر را زنده زنده در داش ها می سوختاندند، سینه های زنان یکدیگر را می بریدند، از رقص مردگان یکدیگر لذت می بردند، خون یکدیگر را مثل آب می نوشیدند و به یکدیگر خود دشنام می دادند، کوچه به کوچه کابل جنگ تن به تن می کردند، شهر را ویران و هزاران انسان را آواره می ساختند و به جان، مال و ناموس یکدیگر تجاوز می کردند و من از چهار آسیاب با کمره نظاره می کردم و از خداوند شکرگزاری می کردم.
روزی فرا رسید که چهار آسیاب و میدان شهر را با تمام اسلحه سبک و سنگین به برادران طالبم گذاشتم و خودم به سروبی سنگر گرفتم و به برادران طالبم توصیه کردم که انتقام من و دولت خداداد از دست رفته سه صد ساله مان را از اقلیت های تازه به دوران رسیده بگیرند همانطور هم شد مزاری به سزایش رسید، مسعود در 2001 به سزایش رسید و حالا دوستم در جهنم تبعید می سوزد.
اگر شما بجای من بودید چه می کردید از دشمنان تان که خود گوشت یکدیگر را می خوردند چگونه انتقام می گرفتید؟
هارون امیرزاده
شیر که زخمی شود جنگل را شغال می گیرد.
بابه (دوستم)که مسافر شد منطقه را بدماش گرفت .
خودش به کی تسلیم شده بود فراموش کرده
انجینر صیب ته په کال کی ای ای ای ته تسلیم شوی. هغه تاریخ دی هم په یاد کی دی که سنگه؟
خودش به قهرما ملی تسلیم شد نمک حرام
خودت به آمريكا
کمی از خود بگو
کمی هم شرم خوب چیز است از ریش سفیدد خجالت بکش چرا دروغ میگوی حیف نان گندم که تو جنور میخوری
هاهاهاهاهاها تو گفتي و ما باور كرديم
پشت سر مرده ودرمیدان خالی رجز خواندن نامردی تمام است !!!
يك فدايي پيدا نميشه كه اي وهابي را مردار كند
از بیکاری به خود کارجورمیکند ازمریض گله نیست سرش چرخ میزندهرچی بدهنش آمدمیگوید
اینه دیگه نفری هم خوده ایلا داد
…خورده اين چوچه اينگلس من به شاه شهيد بودم جنرال دوستم به مزار شريف قرار داشت مزاري صاحب به دشت برچي کابل بوده من شاهيد اين خر دورغ ميگويد
بی وجدان از چهارآسیاب هوان میزدی بالای کابل صدها هزار نفرا کوشتی توباید اعدام شوی . عجب جانوری هستی حیف کی قانون نیست درکشور قتل عام کن بیا سری چوکی بیشین حرفی مفت بیزن
دقیقا به کی بگوی
ﺑﻮﺭﻭﺗﻮ ﺩﻭﺧﺘﺮ ﺗﻪ اﺯ ﺯﻳﺮ ﭘﺎﻱ اﻣﺮﻳﻜﺎ ﭘﺲ ﻛﻦ ﺑﺎﺯ ﮔﭗ ﺑﺰﻥ ﺗﻮ ﻭﺣﺎﺑﻲ ﻧﺠﻴﺲ ﺧﻮﺩﺕ ﺭا ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻣﻴﮕﻲ. ﺩﻭﺗﺎ ﺩﻭﺧﺘﺮ ﻫﻤﻴﺎﻟﻲ ﺩﺭ اﻣﺮﻳﻜﺎ ﺷﺮاﺏ ﻓﻮﺭﺷﻲ ﻣﻴﻜﻨﻪ. ﻳﻚ ﺩاﻣﺎﺗﺪ ﻳﻬﻮﺩ اﺳﺖ ﺑﺎﺯ ﺗﻮ ﺳﺮﺕ ﺭا ﺑﻠﻨﺪ ﻣﻴﮕﻴﺮﻱ ﮔﭗ ﻣﻴﺮﻧﻲ. ﺗﻮ ﺳﮓ ﭘﻴﺮﻛﻲ ﺑﻴﻦ ﻣﺮﺩﻡ اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﻧﻪ ﺭﻭﻱ ﺩاﺭﻱ ﻧﻪ ﺁﺑﺮﻭﻱ ﺳﺮﺩ ﻣﺜﻞ ﺳﮓ ﺧﻢ اﺳﺖ
بد کده احمق از این چیزی جور میشد تسلیم نمیشد
…خرده
توزنی پایستانیهاه شدی بیغیرت مزدور
از بیکاری به خود کارجورمیکند ازمریض گله نیست سرش چرخ میزندهرچی بدهنش آمدمیگوید
حکمتیار نام شفیع را میشنوید …میرفت. یادش رفته
خوب جناب از خود بگو که به کی تسلیم شده بودی هههههه
دروغ چرا میگی تو او ملعون خودم دهمونجه بودم که هیئت های تو میامد و مثل سگ پیش پای رهبر شهید وحدت ملی زانو میزدند ومیگفتند که پناه بتی خودت خو او بیغیرت در او لحظه حساس مثل سگ در هر جای پناه میبردی
بکفی از این دروغت
خو یگان …خورده شما اعصابتان ره خراب نکنید ازی …خوردنا زیاد میکند این خر پیر گذشتهایش یادش میاید چرندیات گفته میره
…ﺧﻮﺭﺩ ﺣﻜﻤﺘﺎﺭ
چهره تو به شیطان میماند
هر كس شناخت ده كمت نوشته كنه
برو از خلیفه کرندکار هم انتقام خود را بگیر بی وجدان پست….
ولا به ریش سفید که همه وقت دروغ میگه مادر ان وقت شاهد بودیم که کی به کی تسلیم شده بود افتاب به دو انگوشت پوت نمیشود حکمیتیار صاحب یک کمی سر به گریبان تان کنید
بد کرده
مزاری.ودستم.قسدبارکردن.خرهای.جهانی.راداشت.که.تسلم.شوده.بود
…خوردی
هههههههه عجب روانی است بخدا ای تو خو به مسعود از ترس برادرانت طالب تسلیم شدی
هروقت بشی بابه مزاری قهرمان باتگ میکرفتی ازیش خواهش میکردی که دیگ همرایم جنک نکون بی غیرد
ما کی شریف شدیم تمام شهر بدماش شد
ههههههع
لوده ره بینی ته پاک کو
…خوردی
dostom bod ke tora zada zada az kabul kashid
…
خودت یک پُشت گریزی بودی ۰
ازدست آمرصاحب شهید غارمیپالیدی۰
این تسلمی هارا مجبورسرت بالامیکردی
از ای نوده پیوند کو که شفتالو بگیره
تو کدام شغال هستی که به تو تسلیم شوه
خودش از ترس برادران طالبش به آمر صاحب احمد شاه مسعود تسلیم شد و آمر صاحب او را به تاجکستان فرستاد و از تاجکستان به ایران رفت و در ایران که رسید بی وجدانی پست و بی غیرت نمک حرام به آمر صاحب تحمت بست که مرا مسعود میکشت فرار کردم
خر دروغ گو
بلای که سر ایشتی آورد حیف کی سرتو ناورد گیرش نیایی …
هههههههههههههههه جوس کیله اشتها داری یا جوس ام قصاب کابل
…خود را خوره این پاکستانی بد بخت جاسوس
چقه زود ازیادت رفت ده مزار گرخته آمده بودی
هاهاهاها
فکاهی قشنگ بود رفیق
اکر بازم از اینطور فکاهی ها داری روان کن^:^