استیو چاپمن: حقیقت این است که ما در این جنگ شکست خوردیم. 15 سال از آغاز این نبرد میگذرد و پیروزی در این جنگ بسیار دور از دسترس است.
استیو چاپمن در یادداشتی برای استار تریبون نوشت: هرچند نمیتوان در گفتههای ترمپ یک خط فکری مشخص و نیت صادقانه را دنبال کرد، اما در اظهارات روز دوشنبه وی در مورد عملیاتهای نظامی امریکا بارقهای از امید را میتوان مشاهده کرد.
ترمپ در مورد عملیات نظامی امریکا اعلام کرد: ما باید در این عملیات پیروز شویم یا اینکه به طور کلی نباید مبارزه بکنیم.
در ادامه این یادداشت آمده است: بنابراین با توجه به این گفتهها ترمپ باید در افغانستان، جایی که امریکا نه تنها افقی برای پیروزی در آن مشاهده نمیکند بلکه حتی از موضع برتری نیز در آنجا برخوردار نیست، تصمیم قاطعی بگیرد.
حقیقت این است که ما در این جنگ شکست خوردیم. 15 سال از آغاز این نبرد میگذرد و پیروزی در این جنگ بسیار دور از دسترس است.
مقامات امریکا اعلام کردند که دولت افغانستان تنها بر 60 فیصد خاک خود کنترول دارد. طالبان که ما برای از بین بردن آن به افغانستان لشکرکشی کردیم، 15 فیصد و در مابقی مناطق نیز درگیری در جریان است.
بنبست کم وبیش وضعیتی است که در افغانستان حاکم شده است. بعد از حمله به عراق، افغانستان فراموش شد و دولت بوش تصور میکرد که بحران افغانستان را حل کرده است.
بارک اوباما عساکر امریکایی را از 30 هزار نفر به 100 هزار نفر افزایش داد، اما زمانی که وی ارگ سفید را ترک کرد تنها 8400 عسکر در افغانستان خدمت میکردند.
اوباما و بوش هر دو تقریبا سیاست مشابههای را در افغانستان اتخاذ کردند، هر دوی آنها نه به اندازه کافی نیروی برای یک پیروزی پایدار به افغانستان اعزام کردند و نه اینکه به طور کامل از افغانستان خارج شدند، دیدگاه آن صرف جنگ بوده و بدنبال پیروزی نبودند.
جنرال نیکلسون در راپورش به کمیته دفاعی سنا خواستار افزایش چندهزار نیروی نظامی امریکا در افغانستان شده بود، اما در بهترین حالت این اقدام تنها جلوگیری از حملات دشمن و نه پیروزی بر آنها خواهد بود.
ویلیام استور، افسر متقاعد نیروی هوایی در این رابطه گفت: این موضوع که با افزایش چندین هزار عسکر بتوان وضعیت افغانستان را بهبود و به پیروزی رسید، خواب و خیالی بیش نیست. اما با این وجود، افزایش نیروها چیزی نیست که خواست اکثریت مردمان امریکا باشد.
رجان منون استاد پوهنتون نیویارک گفت: ما در افغانستان بیش از حد هزینه کردیم، این هزینه بسیار بیشتر از پلان مارشالی است که در آن امریکا بعد از جنگ جهانی دوم برای بازسازی 16 کشور اروپایی پول پرداخته است.
هزینه جنگ افغانستان با در نظر گرفتن مراقبهای طب برای عساکر، 4 تریلیون دالر تخمین زده میشود. ترمپ در سخنرانی در کنگره گفت با هزینهای که برای جنگ عراق و افغانستان شد، میتوان دو بار امریکا را از اول دوباره ساخت.
پول و حضور ما در افغانستان باید باعث میشد که دولت نسبت به دشمنش برتری داشته باشد. ولی همانطوری که منون در مجله نشنال اینترست نوشت: در حال حاضر ما یک دولت کارآمد در افغانستان نداریم و این دولت نامنسجم و شکننده است.
برخلاف عملکرد دولت، طالبان با وجود هزاران بم و مرمی امریکا نه تنها به حیات خود ادامه داده بلکه توانسته دستاوردهای هم داشته باشد. روحیه جنگطلبی و مقاومتپذیری طالبان به رغم منابع محدود، عامل و انگیزه مهم آنها برای ادامه جنگ است. روحیهای که در متحدان افغان و حتی خود ما وجود ندارد.
بسیاری از امریکاییها به جنگ افغانستان بیتوجه هستند و اگر از آنها نام رییس جمهور افغانستان را بپرسید، تنها یک نفر از 50 امریکایی شاید اسم اشرف غنی را شنیده باشد و محدود امریکایی است که بداند افغانستان در کجای دنیا قرار گرفته است.
حمله به افغانستان یک هدف خاص و روشن داشت: به زیر کشیدن رژیم طالبان و درهم کوبیدن القاعده. بعد از اینکه این هدف تحقق یافت، افکار عمومی امریکا دیگر علاقهای به موضوع افغانستان نداشته است. جنگ افغانستان به فراموشی سپرده شده و روسای جمهور امریکا نیز ترجیح میدهند که این موضوع بر همین منوال ادامه پیدا کند.
اگر ترمپ بر قولش مبنی بر پیروز شدن در جنگها یا خروج از آن پابند باشد، قطعا نمیتواند افغانستان را نادیده بگیرد.
در غیر صورت یا وی عساکر را از افغانستان خارج و مقصر شکست ها را بر دوش گذشتگان میاندازد یا اینکه همانند بوش و اوباما این جنگ را امتداد داده و به جانشین خود واگذار کند.